نفس های سرد











   
                                                   http://www.parsiblog.com/Images/Emotions/ir.gif

                    مقدمه :   


                       حرکت تلاش ورسیدن است رسیدن به سرچشمه زلال


                هستی . اما باید راه رااز بیراهه بشناسی وآگاهانه رهروی کنی  


           ودلت را همچو چشمه  زاینده  پاک سازی واگرچنین کردی آن وقت           


        خنکای نسیم بهشت رااحساس خواهی کرد، نسیمی که روحت را در فضای


      بی کران ملکوت به پروازدرمی آورد ؛ دیگرجسمت ازکارپویایی وایستادگی


   خسته وملول نمی شود،گویی جانی شکست ناپذیردردرونت دمیده شده که تورا


 از پرتگاه های هولناک رهایی می بخشد ودرهرگامی ترابه سرچشمه هستی نزدیک


می سازد.


حالا این تو هستی که باید راه را از بیراهه تشخیص دهی اونم توی این دنیای بزرگ


دنیایی که خدا برای تو به وجود آورده تا بهش بنگری ومعنی ومفهومش را بفهمی


                          زندگی ایستادن و ماندن نیست زندگی


همان طورکه همه پیامبران ما برای اثباتش جان خودشان را فداکردن وشهید شدن .


درسته که من وتو در مقابل اونها هیچی نیستیم اما می تونیم مثل اونها ،راه اونها را


دنبال کنیم .


پس به خودت بیا ببین کی هستی ،درچه مقامی قرار داری ،به کجا می خواهی بری


خداوند عزوجل همه ماها را به یک اندازه دوست دارد وبین ما هیچ تفاوتی قرار


نداده پس بیا دست در دست هم دهیم وراه اونها را ادامه دهیم تا در هر دو عالم


رستگار شویم .


لطف خدا راببین، خلق کند عالمی


تا همه مخلوق او، خدمت انسان کند


نیک اگر بنگری، برگ درختان سبز


قدرت الله را، بر تو نمایان کند


قدرت بی تای او، صنعت زیبای او


درخت افسرده را، سبزوشکوفا کند


بارش باران نرم ، تابش خورشید گرم


تازه کند باغ را، زنده گلستان کند


لطف خداوند پاک ، ازدل این تیره خاک


میوه برون آورد، هدیه به انسان کند


تاکه بداند بشر، این همه کار از خداست


گاه بهار آورد، گاه زمستان کند


او ز همه بی نیاز، ماهمه محتاج او


مهرخدای عزیز، بر همه احسان کند


پس توام از لطف او، شاکرومسرور باش


تا که خدا نعمتش ، برتو فراوان کند


 


قرآن معجزه همیشگی پیامبر اسلام:


مردم آگاه ، با شنیدن واندیشیدن درآیات آن می فهمند که : آیات قرآن،سخنان خود حضرت محمد نیست بلکه کلام خداست .


مردم آگاه وحق جو ، با شنیدن قرآن وتفکر درآیات آن ،پی می برند که :قرآن کلام خداست وحضرت محمد با خدا ارتباط مخصوص داشته که توانسته است چنین سخنان زیبا و معنایی را بیاورد.


خدا در قران می فرماید:(اگر در این قران که مابربنده خود فرو فرستاده ایم شک دارید ، یعنی می پنداریدکه این قران کلام خدانیست وکلام یک انسان معمولی است ،یک سوره مانند سوره های قرآن بیاورید )


وبازخدادرقران می فرماید :( اگرهمه آفریده ها جمع شوند ویکدیگر راکمک کنند ،که کتابی مانند قران بیاورند ،هرگز نمی توانند)


راستی هم هیچ آفریده ای نمی تواند کلامی همانند قران بیاورد چون آفریده ها هرچه هم دانا وتوانا باشند باز آفریده خداهستندوتوانایی انجام کارهای مخصوص خدا راندارند .به همین جهت تاکنون کسی نتوانسته است کتابی همانند قران بیاورد بعد ازاین هم نخواهند توانست.


اکنون که قرآن ،این معجزه بزرگ و همیشگی پیامبر خدا ،حضرت محمد، دراختیار ماست باید قدرش رابدانیم وگرامیش داریم،آن رابخوانیم،با معانی حیات بخش آن،آشنا شویم،راهنماییهایش رابپذیریم وآن کتاب آسمانی را،برنامه زندگی خویش،


قرار دهیم،تا دردنیا وآخرت،آزاد و سعادتمند زندگی کنیم.


زندگی نامه حضرت محمد(ص):


محمد کودکی شش ساله بودکه مادرش آمنه را ازدست دادودرسن هشت سالگی پدر بزرگش عبدالمطلب ازدنیا رفت.عبدالمطلب هنگام مرگ،به فرزندش ابوطالب سفارش کردکه:ازمحمد نگهداری وحمایت کند ،به اوگفت : محمدکودک یتیمی است که ازنعمت پدرومادر،محروم شده اورابه تو می سپارم تا به خوبی ازاوحمایت ونگهداری کنی اوبه مقام بزرگی خواهدرسید، حضرت ابوطالب ،سفارش پدرراپذیرفت ومانندیک پدر مهربان ازاونگهداری کرد.


حضرت محمد ،تقریبأ دوازده ساله بود که همراه عمویش با کاروان تجارتی قریش ،به شهرشام سفرکرد.این سفربرای اوبسیار سخت ودشواربود اما تماشای طبیعت ،کوهها ،دشتها ،دهکده هابرای محمد لذت بخش بود.


کاروان به نزدیک شهر (بصری)رسید درانجا عبادتگاهی بودکه اززمانهای قدیم بنا شده بود وهمیشه یکی ازدانشمندان مسیحی درآن عبادتگاه به عبادت مشغول بود و در انتظاردیدن آخرین پیغمبرخدابسرمی بردچون که حضرت عیسی وپیامبران گذشته از آمدن آخرین پیغمبرخدا ونشانه های مخصوصش خبرداده بودند.به آن عبادتگاه دیرمی گفتند ،درآن زمان بحیرا درآن دیر زندگی می کرد وبه عبادت مشغول بود.


وقتی کاروانیان وارد دیر می شدند،بحیرابه آنان خوش آمدمی گفت وبادقت درچهره مهمانان می گریست،گویا گمشده ای راجستجومی کرد ناگهان باصدای بلندگفت:پسر جان جلوتر بیا تا ترا بهتر ببینم ،پسرک خردسالی توجهش راجلب کرده بود ،مدتی به چهره او نگریست نامش راپرسیدگفتند:محمد ،سپس بااحترام درمقابل محمدنشست دستش راگرفت وسوالاتی کردباعمویش هم صحبت کردوازدیگران هم،چیزهایی پرسید گمشده ای راپیدا کرده بود وخیلی خوشحال به نظرمی رسیدبه ابوطالب روکردوگفت:


این کودک آینده درخشانی دارد وبه مقام بزرگی خواهد رسید .این کودک همان پیغمبری است که پیامبران گذشته ، آمدنش رامژده داده اند من درکتابهای دینی نشانه هایش راخوانده ام . او آخرین پیغمبر خداست ،بزودی به پیغمبری مبعوث می شود ودینش درجهان منتشر می گردد .قدر این کودک را بدان ودر نگهداریش کوشش کن.


کاروان بعداستراحت بارها رابستندوحرکت کردند.


 


 


بعثت پیامبرگرامی اسلام:


(حراء) کوه بلند وزیبایی است که در نزدیکی شهر مکه واقع شده است .غار حراء هم غار کوچکی است که در نزدیک قله این کوه بلند قرار دارد.


حضرت محمد پیش از پیامبری گاه گاه به غار حراءمی رفت ودرآن مکان به عبادت وتفکر می پرداخت .شبها از آن جا به آسمان نگاه می کرد وبه عظمت وبزرگی آسمان وانبوه ستارگانش می نگریست ،سپس به غار می رفت وباآفریننده این جهان بزرگ،راز ونیاز می کرد .


سحرگاه زیبایی بود وحضرت محمد درآن غار،عبادت می کردکه شکوه پیامبری رابا تمام وجودش مشاهده کرد:فرشته خدا ،جبرئیل ،حضورش آمده بود وباآهنگ آسمانیش به او می گفت :


ای محمد: اینک تو ،پیغمبر خدا هستی !خدایت،فرمان داده است که مردم را ازشرک وبت پرستی وذلت ،نجات دهی وآنها را به آزادی وعظمت یگانه پرستی وتوحید دعوت کنی...  حضرت محمد جبرئیل رامشاهده کردوپیامی راکه از سوی خدا آورده بود با تمام وجودش شنید .سپس باقلبی روشن ودلی آگاه ولبریز از یقین ،ازکوه حراءپایین آمدوبه سوی منزل حرکت کرد.همسرمهربانش خدیجه ،دررابه رویش گشود واز دیدن چهره نورانی اش شادمان شد.حضرت محمد تمام اتفاقاتی که برایش پیش آمده بود را به همسرش گفت.


خدیجه آن بانوی گرامی به همسرامین وراستگویش گفت : من پیش از این می دانستم که توپیامبرخداخواهی شدوچنین روزپرشکوهی راانتظار می کشیدم ،حضرت عیسی به پیامبری توبشارت داده است.خدامسئولیت سنگینی برعهده ات گذارده است اکنون من به یگانگی خدا شهادت می دهم وبه پیامبری تو ایمان می آورم،ومسلمان می شوم ودر همه حال پشتیبان ویاور تو هستم.


حضرت علی هم که نوجوان فهمیده وباهوشی بود به پیامبری حضرت محمد ایمان آوردواولین فردی بودکه مسلمان شدتا مدتی عده مسلمانان بیش از این سه نفرنبود ولی همین سه نفربا همت وتصمیم آسمانی که داشتندباجهان بت پرستی وبیدینی مبارزه کردند د آغا  فقط این سه نفر به نماز می ایستادن ودرمقابل چشمان حیرت زده مردم با خدارازونیازمی کردن.پیغمبرگرامی ماروزبیست وهفتم ماه رجب به پیغمبری بر گزیده شد این روزرامبعث می گویندوایشان درآن وقت چهل سال داشتند.


صبروپایداری:


درآغاز اسلام ،عده مسلمانها بسیارکم بود ،بیشتر آنها تهی دست وکارگروزحمتکش بودند .به راستی به خداوپیغمبر ایمان آورده بودند ایمان به خدارا،پرارزش می دانستند دین اسلام راگرامی می داشتند وبرای حفظ این دین گرامی ،کوشش می کردند وبه خاطر پیشرفت اسلام ،تاپای جان ایستادگی واستقامت می نمودند آنان مردمی با هدف ودرستکار،پایداروفداکار بودند.


بت پرستان وزورمندان مکه افرادتازه مسلمان رامسخره می کردند وبه آنان دشنام می دادند وناسزا می گفتند، آنان رابه کارهای سخت وادار می نمودند ،آزارشان می دادند تاازدین اسلام دست بردارند وکافرشوند .زره آهنین برتن آنان می پوشانیدند ومیان کوه وبیابان زیر آفتاب گرم وسوزان نگاهشان می داشتند،زره داغ می شد وبدنشان را می سوزاند سپس آنها را با همین حال ،روی سنگها وریگهای بیابان می کشیدند ... وبه آنان می گفتند :از دین اسلام دست بردارید وبه محمد ناسزابگویید تا شماراشکنجه ندهیم اما آن مسلمانان فداکار شکنجه های سخت راتحمل می کردند ولی حاضر نمی شدند از ایمان به خدا وپیروی حضرت محمد دست بردارند .


آنقدر صبرواستقامت نشان دادند که بت پرستان لجوج مکه خسته شدند واظهار ناتوانی وپریشانی کردند نیروی ایمان واستقامت آن مسلمانان شجاع بود که دین اسلام راازخطرنابودی نگه داشت .


عمار یکی از آن فداکاران شجاع بود بت پرستان ستمگر او وپدرش (یاسر) ومادرش (سمیه) راازشهر بیرون می بردند ودر ریگهای داغ وسوزان اطراف مکه در وسط آفتاب شکنجه می دادند .


 مادر عمار که درود وسلام بسیار مابراوباد- نخستین زنی است که درراه اسلام شهید شد.وقتی پیامبر از شکنجه های دردناک آنان مطلع می شد ونمی توانست ازآن مسلمانان فداکار دفاع کند آنها رادلداری می داد ومی فرمود : ( صبرکنید ! پایدار باشید !ایمان وعقیده خویش رانگه دارید ،که بازگشت همه شما به جهان آخرت و وعده گاه شما بهشت برین است ،بدانید که عاقبت پیروز خواهید شد )


بلال یکی دیگر ازاین فداکاران شجاع بود . او دین اسلام را از جان خود ،گرامی تر می داشت .زورمندان ستمکار اورا در وسط آفتاب سوزان روی ریگهای داغ می انداختند وسنگ بزرگی روی سینه اش می گذاشتند واز او می خواستند که از دین اسلام دست بردارد وبه خدا وپیغمبر ناسزا ودشنام گوید وبت ها را به بزرگی یاد کند ،


پیوسته می گفت :


( احد، احد ) خدای یگانه ، خدای یگانه


(صمد ، صمد) خدای بی نیاز ،پناه نیازمندان


فداکاران اسلام ، رنجها دیدند وشکنجه ها کشیدند وبدین گونه (دین اسلام)را حفظ کردند وبه ما رساندند .


اینک نوبت جهاد وفداکاری در راه دین ، به ما رسیده است ، تا چگونه از عهده انجام این مسئولیت بزرگ برآییم.


معرفی دین اسلام در حضور دانشمندان مسیحی:


در آغاز اسلام ، عده مسلمانان بسیار کم بود ، بت پرستان مکه با این عده ،دشمنی ومخالفت می کردند وبه آنها آزارمی رساندند .


مسلمانان چون نیرو وقدرتی نداشتند ، نمی توانستند با بت پرستان مبارزه کنند .بهتر دیدند که به کشور حبشه هجرت کنند ، تا درآن کشور ،آزادانه به ، (دستورهای اسلام ) عمل کنند.


به همین جهت ، گروه گروه در کشتی سوارشدن وپنهانی به کشور حبشه هجرت کردند.


پادشاه حبشه نجاشی بود (نجاشی ، لقب عده ای ازپادشاهان حبشه بود) او مسیحی بود ازورود مسلمانان با خبرشد آنها را با مهربانی خوشرفتاری پناه داد .


وقتی بت پرستان مکه ازهجرت مسلمانان اطلاع پیداکردند بسیارناراحت وخشمگین شدند ودو نفر را با هدیه های فراوان وگران قیمت ، به حبشه فرستادندتا مسلمانان را دستگیر کنند وبه مکه برگردانند .آن دونفربه حبشه سفرکردند ونزد نجاشی رفتند تعظیم کردند وسوغاتی هاراتقدیم نمودند.


نجاشی پرسید: ازکجا آمده اید؟چه کار دارید؟


گفتند:برای دیدارشما ازشهرمکه آمده ایم عده ای از جوانان نادان ما از دین ما خارج شده اند وازپرستش بت های ما دست برداشته اند وبه کشور شما فرار کرده اند اشراف و بزرگان ما مکه از شما تقاضا کرده اند که آنها را دستگیر کنید.


نجاشی به آن دو نفر گفت باید تحقیق کنم سپس مسلمانان را به کاخ خود دعوت کرد ودر حضور دانشمندان مسیحی از آنان پرسشهایی نمود.


پرسید :شما قبلأچه دینی داشتید؟ اکنون چه دینی دارید؟ چرا به این کشور هجرت کردید؟


جعفربن ابی طالب ،پسر عموی پیغمبر ، که جوانی مومن وفداکار بود درپاسخ گفت:


در شهر ما زورمندان به ضعیفان ستم می کنند مردم بت پرستند ،گوشت مردار می خورند ،کارهای زشت وناپسند می کنند،همسایگان راآزار می دهند .


دراین اوضاع خداوند برای ما پیغمبری فرستاد که در میان ما به راستگویی وامانت داری معروف است اواز طرف خدا دین اسلام رابرای ما آورده است...


دراین هنگام نجاشی درجای خود تکانی خورد کمی جلوترآمد وبیشتردقت کرد تاببیند دین اسلام چیست ؟وچه می گوید؟


جعفر لحظه ای سکوت کرد ونگاهی به دانشمندان مسیحی کردوگفت:


دین اسلام به ما می گوید :بت پرستی نکنید ،خدای یگانه رابپرستید وفقط فرمان اورا بپذیرید.


دین اسلام به ما می گوید راستگو باشید امانت دارووفادارباشید،خون کسی رابه ناحق نریزید .ازکارهای زشت دوری کنید ،ازکسی بدگویی نکنید حرف بیهوده وباطل نزنید مال یتیم را به ستم نخورید ،نماز بخوانید ،قسمتی از اموالتان رادرکارهای خیر مصرف کنید ...


نجاشی ودانشمندان مسیحی ،خوب گوش می کردند ،وازشنیدن سخنان جعفر لذت می بردند ولی آن دونفربت پرست ،ازناراحتی لبهای خودراگازمی گرفتندوباخشم به مسلمانان نگاه می کردند .


جعفربن ابی طالب به صحبت خود ادامه دادوگفت:


ای پادشاه کشور حبشه ! دین اسلام را حضرت محمد از طرف خدا آورده است ، ما آن را قبول کردیم وبه خدا وپیغمبرش ایمان آوردیم ومسلمان شدیم از مسلمان شدن ما بت پرستان مکه ناراحت شدند وتا توانستند ما را اذیت کردند وشکنجه دادند.ناچار شدیم ، از شهر خود هجرت کنیم وبه این کشور پناهده شویم تا بتوانیم خدا را پرستش کنیم واعمال وعبادتهای دین خود را اعمال وآزادانه انجام دهیم ....


نجاشی از شنیدن صحبتهای جعفر خشنود شد و گفت :


سخنان پیغمبر شما وسخنان حضرت عیسی ازیک سرچشمه فرود آمده است .هردوکلام خداهستند .


شما دراین کشورآزادید می توانید اعمال دینی وعبادات خودرا،آزادانه انجام دهید وبردین اسلام باقی بمانید ....به راستی چه دین خوبی دارید!


سپس آن دو نفر بت پرست راصداکردوگفت : من رشوه نمی گیرم ، چیزهایی راکه آوردید ...بردارید وزود بروید!


یقین داشته باشید که هرگز مسلمانان رابه شما تحویل نمی دهیم هرچه زودتر به مکه برگردید!.... هرچه زودتر!


آن دو نفر سرافکنده وناراحت هدیه ها رابرداشتند وشرمنده بیرون رفتند.


حضرت محمد ،آخرین پیامبر خدا


هنگامی که خداحضرت محمد رابه پیامبری برگزید اوراآخرین پیامبرقرارداد.پیامبر گرامی ما به امرخدا ازهمان آغازدعوت خویش راخاتم پیامبران  یعنی :آخرین پیامبرخدامعرفی می نمودومی فرمود:پس ازمن پیامبری نخواهد آمد،همه کسانی که درآغازاسلام به حضرت محمد ایمان می آوردندومسلمان می شدند،می دانستندکه اوآخرین پیامبرخداست .


قران کریم نیزکه کلام خداومعجزههمیشگی پیامبراست حضرت محمدراخاتم پیامبران معرفی می نماید ومی فرماید:(محمدرسول خداوخاتم پیامبران است) بنابراین ماکه مسلمانیم وقران راکتاب خدا می دانیم ،حضرت محمدراآخرین پیامبرخدامی شماریم ودراین سخن هیچ شک وتردیدی نداریم.


برنامه های تربیتی اسلام ،به قدری کامل ودقیق است که می تواند همه انسانهای حق جورا،همیشه ودرهمه جا به سعادت وتکامل واقعی برساند خدا که نیاز همه انسانها رادر همه زمانها می داند برنامه های تربیتی قران راچنان دقیق وکامل تنظیم نموده است که بتواند نیازهای تکاملی انسانها رابرآورد،به این جهت هرچه انسانها ترقی کنند وبه علم ودانش آنان افزوده گردد، بازهم به قران که کلام خدا وهدایت الهی است محتاجند همانگونه که به دیگرآفریده های خدا(آب ،آفتاب وهواو....) همیشه ودرهر زمانی احتیاج دارند . برنامه های تربیتی اسلام ،درقرآن است، قرآن آخرین کتاب آسمانی وکتاب جاویدان دین اسلام است که خدا آن را بافداکاری مسلمانان مجاهد نگهداری کرده وبه ما رسانده است .


این کتاب بزرگ کاملترین وبهترین برنامه تربیتی انسانهاست ، به همین جهت خدای بزرگ ،دین اسلام راآخرین دین آسمانی وپیامبر بزرگ ما را آخرین پیام آور خویش معرفی فرموده است.


 


 


ارسال شده در توسط افشین کیا